کد مطلب:359464 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:378

دلا لت حدیث
وضع سند حدیث ابوالهیّاج، از آنچه گفتیم، روشن شد. پیداست با حدیثی چنین كه راویانش به خطای در نقل و تدلیس در روایت متهم هستند، نمی توان بر حكمی شرعی استدلا ل كرد. خاصّه آنكه، با فرض چشم پوشی از قدح راویان حدیث فوق، دلا لت آن بر مدّعا نیز ضعیف و مخدوش است. برای روشن شدن این مسئله، ضروری است دو واژه كلیدی در فهم حدیث را بررسی كنیم: 1. قبراً مشرفاً، 2.سوّیته.

درباره واژه اول (مشرفاً) یادآور می شویم: «مشرف» از ماده «شرف» به معنی علوّ و بلندی گرفته شده است و كسانی كه از نژاد والا یی برخوردارند (همچون فرزندان پیامبر صلی اللّه علیه و آله) «شریف» نامیده می شوند و به كوهان شتر نیز كه از سایر اعضای بدن وی، ارتفاع چشمگیری دارد «شرف» گفته می شود.

در تاج العروس آمده است: «الشرف: العلوّ و المكان العالی، و من البعیر سنامه، و شرفات القصر اعالیه»: «شرف به معنی بلندی و مكان بلند است. كوهان شتر را شرف می نامند و نقاط بلند و مرتفع كاخ ها، و احیاناً بلندی های روی دیوار نیز «شرفه» نامیده می شود».

آیا مقصود از «مشرفاً» هر نوع بلندی است یا بلندی خاصی همچون بلندی شبیه به كوهان شتر یا بلندی پشت ماهی؟! با توجه به مفهوم واژه دوم «سوّیته» خواهیم دید كه بلندی خاصی مورد نظر است.

درباره واژه دوم (سوّیته) نیز یادآور می شویم: فعل «سوّیته» در حدیث، از مادّه «تسویه» گرفته شده كه در لغت عرب، دو كاربرد دارد:

1. برابری چیزی با چیزی، در اندازه، چگونگی و غیره، مانند مساوات دو خط متوازی در طول، یا برابری دو سیب از نظر وزن.

در این كاربرد، فعل «سوّی» به دو مفعول نیاز دارد و مفعول دوم نیز باید با حرف جرّ (مانند «با») همراه باشد. مانند: سوّی هذا بهذا: این دو شیء را با هم یكسان كرد.

2. از بین بردن ناهمواری ها و زدودن كجی ها و پستی و بلندی ها از پیكره یك شیء. در این كاربرد، فعل «سوّی» یك مفعولی بوده و نیازی به مفعول دوم نخواهد داشت. مثلا ً هرگاه نجّار، ناهمواری های چوبی را با تراشیدن آن از بین ببرد، گفته می شود: سوّی الخشب.

تفاوت میان دو كاربرد روشن است: در كاربرد نخست، «مساوات» وصفی است قائم به دو شیء، در حالی كه در دومی وصفی است قائم به یك شیء (به اعتبار زدودن ناهمواری های مثلا ً چوب، بدون اینكه مقایسه ای در كار باشد).

اكنون كه مفهوم هر دو لفظ («مشرفاً» و «سوّیته») برای ما روشن شد، باید گفت حدیث درباره كیفیت خود قبر سخن می گوید (به دلیل یك مفعولی بودن آن در حدیث) نه در مقایسه آن با زمین، والّا لا زم بود بفرماید: «سویته بالارض».

غرض آن حضرت این بود كه ابی الهیّاج هر قبری را كه در آن ناهمواری و بلندی و پستی (مانند كوهان شتر، و یا پشت ماهی) وجود دارد، صاف كند و به صورت مسطّح دربیاورد، و حدیث گواه بر این است كه باید روی قبر مسلمان، مسطح باشد، نه مسنم، مانند پشت ماهی.

در آن زمان سطح قبور هموار نبود، و وسط آن ها مانند كوهان شتر ارتفاع داشت، و یا به صورت پشت ماهی بود، امام علیه السلا م دستور داد كه ابی الهیاج قبور را از این حالت بیرون آورد و این سخن چه ارتباطی به ویران كردن قبر از اساس و یا تخریب ابنیه روی آن دارد؟!

اتفاقاً ناقلا ن حدیث و شارحان آن، حدیث را به نحوی كه گفتیم، تفسیر كرده اند.

1. مسلم نویسنده «صحیح» این روایت را تحت این عنوان آورده است: «باب الامر بتسویة القبر» و معنی این عنوان چنین است: «بابی كه در آن روایت مربوط به صاف كردن قبر وارد شده است». و این حاكی از آن است كه نویسنده حدیث نیز از «مشرف» ضدّ مسطح، و از «تسویه» تسطیح آن را فهمیده است.

2. مسلم در آغاز بابی كه این حدیث در آنجا آورده است نقل می كند كه فضالة بن عبید با گروهی در سرزمین روم بود. یك نفر از یاران وی درگذشت و او پس از دفن، قبر وی را مسطح كرد و گفت: از پیامبر صلی اللّه علیه و آله شنیده ام كه قبرها را مسطّح و مساوی سازید.

همه این قراین گواهی می دهد كه مقصود از «مشرفاً»، بلندی سطح قبر از زمین نیست، بلكه بلندی خاصی در خود قبر، مدّ نظر می باشد. (اعم از آن كه با زمین مساوی، و یا بلندتر و پست تر از آن باشد)

3. نووی در توضیح این حدیث می گوید: قبر نباید از زمین بلندتر یا سطح آن مسنّم (پشت ماهی) باشد، بلكه باید یك وجب از زمین بلندتر و روی آن مسطّح باشد.

4. قرطبی در تفسیر خود، حدیث یاد شده را نقل كرده و می گوید: از حدیث برمی آید كه مسطّح بودن سنت، و مسنّم بودن بدعت است.

5. ابن حجر عسقلا نی ضمن بیان استحباب مسطّح بودن روی قبر، می نویسد: مقصود از حدیث ابی الهیاج آن نیست كه قبر با زمین از نظر سطح یكسان باشد، بلكه مقصود آن است كه روی قبر، صاف و مسطّح گردد، هرچند خود قبر بلندتر از زمین باشد.

چنانچه همه این سخنان را نیز نادیده بگیریم (فرض كنیم كه حدیث می گوید قبر را باید با زمین یكسان كرد)، باز استدلا ل به این حدیث در تخریب بناء قبور، دو اشكال جدّی دارد:

اوّلا ً: برابری قبر با زمین، برخلا ف اتفاق آرای همه فقهای اسلا م است، زیرا همگی اتفاق دارند كه قبر باید یك وجب از زمین بلند تر باشد.

ثانیاً: اگر تفسیر یاد شده را بپذیریم و بگوییم حدیث ناظر به لزوم برابری قبر با زمین است، باید قبر را تخریب كرد و آن را با زمین یكسان نمود، نه بنایی را كه روی قبر ساخته شده است. اساساً حدیث، ناظر به بنای روی قبر نبوده و محور سخن در آن، خود قبر است، نه بنا و سایبان روی آن!